لباس هایتان آن تاثیری که میخواهید روی دیگران نمیگذارند؟ گاهی وقتها اطرافیانتان یک طوری ظاهرتان را برانداز میکنند که خوشتان نمیآید؟ نمیدانید چه مدل لباسهایی به شما میآید و مشکل کجاست؟ پیشنهادات و نکات این شماره ما را از دست ندهید. از انتخاب کفش گرفته تا هماهنگی کت و شلوار برایتان یک دنیا نکته تازه مطرح کردهایم. مطمئن باشید با خواندن و رعایتکردن این موارد تاثیر ظاهر شما عوض میشود، هم در ذهن خودتان و هم برای دیگران. به دنیای مردان خوش پوش خوش آمدید!
به لباسهای روزانه اهمیت بدهید
پوشش روزمره خیلی مهم است. بعضیها فکر میکنند، چون اسم روزمره به این لباسها داده میشود نباید توجه زیادی به آنها کرد. دقیقا برعکس است؛ روزمره یعنی یک بخش خیلی مهم از زندگی. پس برای انتخاب لباسهایتان وقت بگذارید. برای ایجاد یک تغییر خوب از تیشرتهای رنگی استفاده کنید. اگر نوجوان شما اهل برند و به قول خودشان مارک بازی است، یادتان باشد برندهایی را به او معرفی کنید که تنوع رنگی در آنها وجود دارد. البته بهتر است طوری رفتار کنید که در ذهن آنها رنگی و متناسب بودن بر برند بودن، ارجحیت پیدا کند.
ادامه مطلبکمال گرایی چیست و چه تأثیری بر زندگی شما دارد؟ آیا تاکنون شما را کمالگرا» خواندهاند؟ آیا خودتان را یک کمالگرا» میدانید؟ آیا با انواع کمال گرایی آشنا هستید؟ با اینکه همه دوست دارند کارهایشان را با کیفیت بالایی انجام بدهند، اما کمال گراییِ بیش از حد نیز میتواند برخلاف انتظار، نتیجهی منفی بهبار بیاورد. برای مثال، کمال گرایی بیش از حد برای اعتماد به نفس ما و کسانی که با ما کار میکنند، مخرب است. این خصیصه در روابط ما تنش ایجاد میکند و در برخی موارد، میتواند مشکلاتی برای سلامتی ما هم داشته باشد. در این مقاله، به دلایلِ مخرب بودن کمال گرایی بیش از حد و راههای غلبه بر آن میپردازیم.
غلبه بر تفکر یا همه یا هیچ»
کمال گرایی مجموعهای از الگوهای فکریِ محکوم به شکست است که برای رسیدن به اهداف غیرواقعبینانه، شما را وادار به تلاش میکنند.
دکتر تال بِن-شاهار (Tal Ben-Shahar) در کتاب خود به نام The Pursuit of Perfect» توضیح میدهد که دو نوع کمال گرایی وجود دارد:
کمالگرایان سازگار روی توسعهی مهارتهایشان کار میکنند. استانداردهای آنها همیشه در حال افزایش است و آنها با خوش بینی، لذت و تمایل به بهتر شدن کار میکنند. بدون شک، این نوعِ سالمی از کمال گرایی است. اما، کمالگرایان ناسازگار هرگز از داشتههایشان راضی نیستند. اگر چیزی کامل و بیعیب و نقص نباشد، آن را کنار میگذارند. این دسته از افراد ممکن است ترس از شکست، تردید، غم و احساسات دردناک دیگر را تجربه کنند.
درک تفاوت بین کمال گرایی ناسازگار و جستوجویِ سالم موفقیت مهم است. از نظر کمالگرایان ناسازگار، اشتباهات پذیرفتنی نیستند، زیرا باعث میشوند که دیگران آنها را بیکفایت بدانند. برعکس، از نظر کسانی که به روشی سالم و درست در جستوجوی بهتر شدن هستند، اشتباهات، فرصتهایی برای رشد تلقی میشوند. این دسته از افراد درک میکنند که اشتباهات بخشی از فرآیند یادگیری هستند، بنابراین آنها را میپذیرند.
در این مقاله، روی غلبه بر کمال گرایی ناسازگار تمرکز میکنیم.
آیا بیعیب و نقص بودن ایرادی دارد؟ آیا همهچیز نباید بیعیب و نقص باشد؟
واضح است که ما باید سخت کار کنیم و بهترین نتایج ممکن را ارائه کنیم.
بیعیب و نقص بودن زمانی اهمیت ویژه پیدا میکند که پای مرگ و زندگی در میان باشد یا زمانی که عواقب شکست، بسیار مهم و قابلتوجه باشد. در این موارد، رویکرد سطحی به کیفیتِ انجام کار میتواند فاجعهآمیز باشد. در این موقعیتها، شما باید نهایت تلاشتان را بکنید، کارتان را بهطور کامل آزموده و بررسی کنید و سپس نتیجه را ارائه کنید.
وقتی عواقبِ نقص در چیزی ناچیز است، پس اصرار به کامل بودن، کار بیهودهای است. در این موارد، خوب بودن به اندازهی کافی» بسنده میکند.
اصرار به بی عیب و نقص بودن» در جای دیگری نیز بیهوده بهنظر میرسد و آن هنگامی است که کار شما مرحلهی آزمایش کامل، دقیق و منضبط را با موفقیت گذرانده است، اما شما همچنان نسبت به کار خودتان تردید دارید.
وقتی کمال گرایی از حد بگذرد و به سوی کمال گرایی ناسازگار کشیده شود، جلوی موفقیت فردی و حرفهای را میگیرد.
برخی از عواقب کمال گرایی بیش از حد عبارتاند از:
طبق تحلیلهای انجامشده (که در مجلهی Journal of Counseling and Development به چاپ رسیدهاند)، کمال گرایی با مشکلاتی در حیطهی سلامت عمومی از قبیل اختلال در خوردوخوراک، افسردگی، میگرن، اضطراب و اختلالات شخصیت مرتبط است. خواهان کمال بودن میتواند منجر به کاهش بهره وری، ایجاد استرس و آسیب به روابط شود.
کمال گرایی روی اعتمادبهنفس اثر منفی میگذارد. کمالگرایان، ارزش فردی خودشان را وابسته به چیزی میدانند که در جستوجوی رسیدن به آن هستند و باور دارند که دیگران نیز بر همین اساس، آنها را قضاوت میکنند. از آنجا که این افراد هرگز از داشتههایشان راضی نیستند، هرگز نمیتوانند مطابق استاندارهایی که برای خودشان تعیین کردهاند، زندگی کنند. این وضعیت سبب میشود که آنها دائم خودشان را قربانی انتقادات و سرزنشهای خودشان کنند.
کمال گرایی با تعلل ارتباط نزدیکی دارد. برای مثال، یک فرد کمالگرا تا زمانی که راه کامل و بیعیب و نقص انجام یک پروژه را پیدا نکند، آن را آغاز نمیکند. این فرد کمالگرا به علت تعلل، معمولا از کارهایش عقب میماند و این روال بر اعتبار و روابط کاری او اثر میگذارد.
یکی از عواقب کمال گرایی این است که ماهیت دستوپاگیری دارد. کمال گرایی نمیگذارد ریسک کنیم و جلوی بازیگوشی و تمایل ما به رؤیاپردازی را میگیرد. این حالت، سبب اُفت تواناییِ خلاقیت و نوآوری ما میشود.
اگر کمال گرایی شما به یک مشکل تبدیل شده، شناسایی آن کار آسانی است. حتما برخی از ویژگیهای زیر را در رفتارهای خودتان خواهید دید:
آیا برخی از این ویژگیها را در خودتان پیدا میکنید؟ اگر چنین است، نگران نباشید. در ادامه، به روشهای مدیریت این رفتارها میپردازیم.
مراحل زیر که برگرفته از یک رویکرد توسعهیافته توسط مرکز مداخله بالینی پِرث (Perth Center for Clinical Interventions) هستند، در به چالش کشیدن رفتارها و باورهای کمالگرایانه به شما کمک خواهند کرد:
کار خود را با فهرست کردن تمام کارهایی آغاز کنید که در محیط کار، خانه، روابط شخصی و سرگرمیهایتان باید بدون عیب و نقص» انجام دهید.
برای مثال، شاید کارتان را بارها بررسی میکنید یا از ترس درست انجام ندادن کارتان، آن را دیر تحویل میدهید. شاید خیلی زود به محل ملاقات میرسید، چون از دیر رسیدن میترسید. یا شاید زمانی را که میتوانید به استراحت کردن یا کار روی پروژههای دیگر اختصاص دهید، مدت بسیار زیادی را صرفِ مرتب کردن میز کار خود میکنید.
همچنین، کارهایی را فهرست کنید که به خاطر کمالگرا بودن، آنها را انجام نمیدهید.
در کنار هر رفتار، یادداشت کنید که چرا باور دارید این عمل باید بدون عیب و نقص» باشد.
برای مثال، تصور کنید هرگز کاری را به دستیارتان واگذار نمیکنید، حتی اگر او را برای این کار استخدام کرده باشید. شما معمولا تا دیروقت کار میکنید تا وظایفی را به اتمام برسانید که دستیار شما هم میتواند آنها را انجام دهد. شما کاری را به او واگذار نمیکنید، زیرا باور دارید که او بهدرستی آن کار را انجام نخواهد داد و این وجههی شما را خدشهدار خواهد کرد.
زمانی که رفتارهای کمالگرایانه را شناسایی کردید، برای غلبه بر هر یک از آن رفتارها، یک گام مشخص بردارید.
برای مثال، سعی کنید کاری غیرضروری را به دستیارتان واگذار کنید. زمانی که او کار را به انجام رساند، برای این که مطمئن شوید او کارش را بهدرستی انجام داده است، یک بار» کارش را بررسی کنید.
حتی اگر کار خودتان را بارها بررسی میکنید، چون باور دارید که شاید اشتباهی در کارتان باشد، سعی کنید بررسی خود را به دو بار کاهش دهید: یک بار پس از پایان کار و یک بار در پایان روز.
زمانی که رفتارهای کمالگرایانه را با موفقیت به چالش کشیدید، به اتفاقاتی که افتاده است، فکر کنید تا متوجه شوید با به چالش کشیدن آنها، هیچ عواقب منفی حاصل نمیشود. از این ارزیابی چه چیزی را یاد گرفتید؟
سپس، این مراحل را در مورد رفتارهای مختلفتان مرتبا تکرار کنید.
احتمالا، هنگام به چالش کشیدن رفتارهای کمالگرایانهتان، کمی اضطراب را تجربه خواهید کرد. این امر طبیعی است. با وجود این، هنگامی که نتیجه را ببینید، اضطرابتان به طرز فوقالعادهای کم خواهد شد.
نکته:
هر بار، فقط یک رفتار را به چالش بکشید. اگر تمام رفتارهایتان را یکجا به چالش بکشید، اضطرابتان هم به همان نسبت بسیار زیاد خواهد شد.
مانند مراحلی که در بالا گفته شد، میتوانید از استراتژیهای زیر برای مقابله با کمال گرایی استفاده کنید:
اهداف کمالگرایان معمولا آنقدر سخت و دستنیافتنی است که امیدِ رسیدن به آنها اندک است. به جای این رویکرد،هدف گذاری واقعگرایانه را یاد بگیرید. چندین هدف کلی برای زندگیتان مشخص کنید و سپس آنها را به اهداف سالانه و ماهانه تقسیم کنید. رسیدن به اهداف کوچکتر به شما حسی عالی خواهد داد.
نکته:
کمالگرایان معمولا خواستهها و نیازهای خودشان را کنار میگذارند تا طبق انتظارات واقعی یا خیالی دیگران زندگی کنند. بهجای این کار، روی رؤیاهای خودتان تمرکز کنید!
هر زمان که نسبت به کاری، احساس اضطراب، غم یا ترس میکنید، از خودتان بپرسید که آیا هدفم بیش از حد سطح بالا نیست. شاید احساساتتان به شما بگویند که برای رسیدن به یک هدف غیرواقعبینانه به خودتان سخت میگیرید.
اگر متوجه شدید که در حال خودتخریبی هستید، مثلا به خودتان میگویید که به اندازهی کافی خوب نیستید، دست از خودتخریبی بردارید. به یاد بیاورید که افکار شما روی روحیه و فعالیتهای شما اثر میگذارند.
به جای خودتخریبی، از جملات تصدیقی استفاده کنید؛ جملات مثبت درباره خودتان و تواناییهایتان که موجب افزایش اعتماد به نفس شما میشوند و تفکر شما را احیا میکنند. به خاطر داشته باشید که شما همیشه قدرت انتخاب افکار و اعمال خود را دارید.
اشتباهات بخشی از زندگی هستند و اگر ما شجاعت پذیرش آنها را داشته باشیم، میتوانند تجربیاتی غنی در اختیار ما بگذارند. اشتباهات در مقایسه با موفقیتها، درسهای بیشتری از زندگی و تواناییهایتان را به شما میآموزند.
برای یادگیری درسهایی که هر اشتباه به شما میآموزد، بسیار تلاش کنید، زیرا در نتیجه این تلاش رشد خواهید کرد.
کمالگرایان معمولا مجموعهی سختی از قوانین را دنبال میکنند. این قوانین از من هرگز نباید اشتباه کنم» تا روی پیشخوان آشپزخانه هرگز نباید خردهنان بریزد» متغیر هستند. اگرچه داشتن استانداردهای فردی بالا خوب است، اما این استانداردها زمانی سالم هستند که انعطافپذیر و مفید باشند، نه طاقتفرسا و غیرواقعی.
یک قانون زندگیتان را که سخت، غیرمنصفانه و بیهوده است، شناسایی کنید. سپس، آن را بهگونهای مفید، انعطافپذیر و منصفانه تغییر دهید.
برای مثال، تصور کنید که شما حین جلسات طوفان فکری، هرگز ایدهی جدیدی را پیشنهاد نمیکنید، زیرا زمان کافی برای فکر کردن کامل به آن ایده را ندارید. شما از این میترسید که ایدهی پیشنهادیتان، شما را بد جلوه دهد، بنابراین همیشه سکوت میکنید. قانون شخصی شما این است: تا وقتی که برای بیعیب و نقص» کردن یک ایده زمان زیادی را در اختیار ندارید، هرگز نباید آن ایده را مطرح کنید.
شما میتوانید این قانون شخصی را اصلاح کنید و به خودتان بگویید: در طول جلسات طوفان فکری، ومی ندارد که ایدهها بیعیب و نقص و کامل باشند. هدف تیم این است که ایدههای ابتدایی را دریافت کند، دربارهی آنها بحث کند و به این نتیجه برسد که آیا این ایدهها قابلاعتماد و منطقی هستند یا نه. تیم من از ایدههای پیشنهادی من قدردانی خواهد کرد». سپس این قانون جدید را عملی کنید!
کمالگرایان معمولا دید تونلی» دارند. آنها روی جزئیات تمرکز میکنند و کلیات را نادیده میگیرند. برای مثال، شما رژیم غذایی گرفتهاید، اما به خاطر تسلیم شدن در برابر دسرِ یک وعدهی ناهار، ذهن خودتان را درگیر کردهاید و به طور کلی این حقیقت را فراموش کردهاید که سه هفتهی تمام به رژیم خود وفادار بودهاید.
این نگرش را با به یاد آوردنِ کارهایی که درست انجام دادهاید، به چالش بکشید. منحصرا روی یک چیز منفی تمرکز نکنید!
هر زمان که به خودتان میگویید باید» یا نباید» کاری را انجام دهید، به این توجه کنید که این تقاضا چه احساسی را در شما ایجاد میکند. کمالگرایان معمولا هنگام تنظیم قوانین شخصیشان، از این لغات استفاده میکنند. برای مثال من هرگز نباید اشتباه کنم» یا من خودم باید آن را انجام میدادم، به جای اینکه آن را واگذار کنم».
هنگام فکر کردن، مراقب این کلمات باشید. این کلمات معمولا سبب انتظارات غیرواقعبینانه میشوند.
معمولا برای کمالگرایان، آرامبودن و داشتن خلاقیت کار سختی است. این دو نهتنها لازمهی یک زندگی سالم هستند، بلکه میتوانند سبب افزایش بهره وری و رفاه شما شوند.
در محل کار، به طور منظم لحظاتی را به حرکات کششی، قدم زدن در اطراف یا تنفس عمیق اختصاص دهید. با به تماشا نشستن غروب آفتاب یا انتخاب یک سرگرمی جدید، از ملال و روزمرگی دور شوید.
زندگی بهخودیخود قوانین و مقرراتی دارد که دیر یا زود به آنها عادت میکنیم. به خودمان که میآییم، میبینیم سالهاست به آنها پایبند بودهایم و اجراییکردنشان شده جزو لاینفک زندگی روزمرهمان. در این میان قوانین دیگری نیز هستند که بهاشتباه برحسب الگوبرداری نادرست یا عادتهای بیپایه و بیربط در زندگیمان جاری شدهاند. چه بسا اهدافی در زندگی داریم که تا در عادتهای روزانهمان جایی برایشان باز نکنیم، دستیافتن به آنها میسر نخواهد شد. در این میان، قانون ۱۵ دقیقه، یکی از بهترین روشهای ممکن برای تغییر و اصلاح عادتهای نادرست است. چنانچه به مباحث توسعه فردی علاقهمند هستید یا میخواهید با قانون ۱۵ دقیقه بیشتر آشنا شوید، این مطلب را با دقت بخوانید و توصیههای آن را در زندگی روزانهٔ خود به کار ببندید.
ساموئل اسمای، شاعر، روانشناس و نویسندهٔ کتاب اعتمادبهنفس» که یکی از مهمترینکتاب های روانشناسی است، قانون ۱۵ دقیقه را یکی از بهترین روشهای ممکن برای جایگزینکردن عادتهای پسندیده به جای عادتهای نادرست و مهمتر از همه، راهی برای رسیدن به اهداف موردنظر میداند. اسمای باور دارد که اتکا به این قانون، میتواند تغییرات کوچک و در درازمدت، تغییرات بزرگی ایجاد کند و سرانجام به اصلاح فرد و نیز جامعه بینجامد.
در نخستین گام برای پیادهسازی قانون ۱۵ دقیقه باید اولویتهایتان را بشناسید. اولویتها همان برنامهها و کارهایی هستند که قرار است شما را به هدفی که دارید برسانند. برای این کار به یک دفترچهٔ یادداشت نیاز دارید که اهداف گوناگون را روی آن بنویسید و مهمترین آنها را بهعنوان همان اولویت در نظر بگیرید. حالا باید روزی ۱۵ دقیقه برای این اولویتها وقت بگذارید و در دفترچه یادداشت کنید. هر روز باید طبق برنامه پیش بروید بدون آنکه حتی یک روز در آن وقفه بیندازید.
بهمرور زمان، وقتی به دفترچهٔ یادداشت خود نگاه میکنید، میبینید که روزهاست یک کار تکراری را در زمان مشخصی انجام دادهاید و حالا انجام آن کار برایتان عادت شده است. اگر به ضرب و زورِ دفترچهٔ یادداشتِ روزانه هم نباشد، بهصورت اختیاری (از روی عادت) برای انجام کارتان ۱۵ دقیقه زمان میگذارید. ۱۵ دقیقه، زمان زیادی نیست! گاهی حتی گذر زمان در ۱۵ دقیقه احساس نمیشود. اما این مدتزمان کوتاه میتواند برای شما همان زمان طلایی باشد و شما را به هدفتان برساند. کافی است روزهای اول روی اجرای قانون ۱۵ دقیقه پافشاری کنید تا پس از مدتی، تأثیر آن را روی زندگی فردی، اجتماعی، کار، تحصیل و… ببینید.
برای اینکه قانون ۱۵ دقیقه را بهتر درک کنید و باور داشته باشید که تکرار کارهای کوچک میتواند بخشی از شخصیت شما را بسازد، چند مثال ساده میزنیم:
این روزها همه بهدنبال کشف راههایی برای کاهش وزن یا حفظ تناسب اندام هستند. به همین دلیل، به انواع رژیم های غذایی و کلاسهای ورزشی رومیآورند. این در حالی است که پیاده روی برای خوشفرم نگهداشتن بدن و سوزاندن چربیهای مازاد بیشترین تأثیر را دارد. نتایج پژوهشهای پزشکان حوزهٔ سلامت و تغذیه نشان میدهد که چنانچه فرد روزانه ۱۵ دقیقه بهصورت پیوسته پیادهروی کند، شاهد تأثیر مثبت آن بر سلامتی، شادابی و تقویت روحیهاش خواهد بود. البته پیادهروی باید هر روز با ریتمی نسبتا سریع انجام شود تا فرد عرق کند و با تغییر ضربان قلب، فرایند چربی سوزی شروع شود. تأثیر این پیادهروی در طول هفته از ۲ بار حضور در باشگاه ورزشی بیشتر است.
روزی ۱۵ دقیقه را به یادگیری زبان انگلیسی یا هر زبان دیگری که دلتان میخواهد اختصاص دهید. در این زمان کوتاه میتوانید چند لغت حفظ کنید؛ یک قانون گرامری را تمرین کنید یا یک اصطلاح را تکرار کنید. تأثیر این ۱۵ دقیقهها در یک هفته (بدون آنکه هزینهای پرداخته باشید) از یک جلسه حضور در کلاس آموزشی بهتر و ماندگارتر است.
اگر یک عادت منفی آزاردهنده دارید که میخواهید آن را ترک کنید، روزی ۱۵ دقیقه به آن و نتایج ویرانگری که بر زندگی خودتان یا دیگران داشته است، فکر کنید. روزهای بعد علاوه بر فکرکردن به آن عادت منفی، تلاش کنید در این ۱۵ دقیقه کار مثبتی انجام دهید. برای نمونه، اگر عادت به جویدن ناخن، سیگارکشیدن یا تکاندادن پاها یا هر عادت نادرست دیگری دارید، روزانه ۱۵ دقیقه به این فکر کنید که با این کار چقدر به سلامتی خودتان و دیگران آسیب رساندهاید. برای ترک عادت، همزمان که به آن فکر میکنید آدامس بجوید؛ کتاب بخوانید؛ موسیقی دلخواهتان را بشنوید و… در این صورت، پس از چندین روز با پذیرش اثرات مخرب عادتهای منفی، آنها را با رضایت کامل ترک خواهید کرد.
روزی ۱۵ دقیقه را به تقویت و درگیرکردن سلولهای خاکستری مغز اختصاص بدهید. برای این کار کافی است روزی ۱۵ دقیقه کتاب بخوانید یا یک تمرین ریاضی حل کنید. برای محاسبات روزانه از ماشینحسابِ تلفن همراهتان استفاده نکنید. سعی کنید خاطرهای دور را با جزئیات کامل به یاد بیاورید و کارهایی از این قبیل که سلولهای خاکستری مغز را درگیر میکند. با این کارها، قدرت یادگیریتان بالا میرود و مغز عملکرد سریعتری خواهد یافت.
سند اجرایی قانون ۱۵ دقیقه در این است که هیچ بهانهای برای ایجاد تغییرات و رسیدن به اهداف پذیرفته نیست. دیگر نمیتوانید با گفتن جملههایی مثل اینکه وقت ندارم»، پول کافی ندارم»، فضای مناسب ندارم»، حوصله ندارم» یا اینکه این برنامه با فلان کار تداخل دارد» و… از زیر بار وقت و انرژی گذاشتن برای رسیدن به اهداف شانه خالی کنید.
کافی است روزهای اول همت کنید و تحت هر شرایطی ۱۵ دقیقه برای هدفی که در سر دارید وقت بگذارید و در همان دفترچه یادداشت بنویسید. با خودتان صادق باشید و ببینید که هر روز چقدر برای تماشای برنامههای بیفایده وقت میگذارید؛ چقدر زمان صرف گشتن در فضای مجازی میکنید بدون آنکه فایدهای داشته باشد؛ پیش از اینکه واقعا نیاز به استراحت داشته باشید چقدر وقت صرف درازکشیدن در تختخواب کردهاید و زمانهای بیشمار دیگری که بیسبب از دست دادهاید در حالی که میتوانید تعداد زیادی از ۱۵ دقیقهها برای اجرای این قانون سودمند به نفع خودتان از دل یک روز معمولی بیرون بکشید. حالا که با این قانون بیضرر و کمهزینه آشنا شدید، این گوی و این هم میدان. از همین فردا دست به کار شوید و منتظر رسیدن شنبهٔ فرضی نمانید.
خیلی وقتها رابطه جنسی آنطور که به نظر میرسد ساده نیست. فاکتورهای متفاوت زیادی میتوانند بر میزان لذت شما حین رابطه جنسی اثر بگذارند. آیا میدانید این فاکتورها چه هستند؟ در این مطلب نگاه دقیقتری به علتهای لذت نبردن از رابطه جنسی خواهیم داشت.
چرا آنقدرها که باید از رابطه جنسیتان لذت نمیبرید؟
به نظر میرسد رابطه جنسی باید چیزی باشد که همیشه بیشترین لذت را به فرد بدهد، اما در واقعیت، زمانهایی وجود دارد که ممکن است احساس کنید خیلی لذت نمیبرید، چرا؟
عواملی وجود دارند که بر توانایی شما در لذت بردن از رابطه جنسی اثر میگذارند، مثلا استرس و اضطراب در زندگی روزمره. استرس به طور کلی، اصلیترین عاملی است که بر توانایی فرد در لذت بردن از فعالیت جنسیاش تاثیرگذار است. اما عوامل دیگر هم دخیلند که در ادامه به آنها میپردازیم.
۱. اضطراب اینکه به همسرتان لذت بدهید
شاید آنقدر نگران این هستید که همسرتان لذت ببرد که استرس شدیدی بابت این موضوع گرفتهاید و این شدت از اضطراب نمیگذارد شما راحت و ریلکس باشید. اگر مشکل شما این است باید یادتان باشد که لذت شما هم درست به اندازهی لذت همسرتان مهم است و شما هم لایق همین اندازه توجه از سوی طرف مقابلتان هستید. از سویی دیگر، این امکان هم وجود دارد که میخواهید حرکت جدیدی را امتحان کنید، اما هنوز در موردش با همسرتان حرفی نزدهاید، چون مثلا خجالت میکشید یا میترسید همسرتان ایدهی شما را رد کند. واقعیت این است که بدون اینکه افکارتان را کاملا بروز بدهید، نمیتوانید خودتان را راضی کنید و لذت ببرید و این باعث تنش و استرس در رابطه میشود.
به هر حال دلیل استرستان هر چیزی که هست باید آرام باشید تا بتوانید بیشترین لذت را از رابطه جنسیتان ببرید. به همین دلیل بهتر است تابوها را فراموش کنید و اضطراب و نگرانی را کنار بگذارید. ضمنا یادتان نرود که ایدهها و خواستههایتان را با همسرتان در میان بگذارید. چگونه ممکن است بدون اینکه در مورد هیجانات و تمایلاتتان حرف بزنید، بتوانید لذت ببرید؟
۲. احساس عدم اطمینان نسبت به خود
شاید نسبت به قسمتهایی از بدنتان احساس خوب یا راحتی ندارید. شاید تلاش میکنید همسرتان این قسمتها را لمس نکند یا دوست دارید قسمتهای دیگری از بدنتان را که نسبت به آنها اعتماد بنفس بیشتری دارید نشان دهید. اصلا شاید از اینکه باشید احساس ناراحتی میکنید. باز هم به مورد اول برمیگردیم؛ چگونه میتوانید از رابطه جنسی لذت ببرید وقتی که احساس راحتی نمیکنید؟ بنابراین بهتر است حس عدم اطمینان، استرس و اضطراب را کنار بگذارید. اگر با طرف مقابلتان احساس راحتی کنید و نسبت به خودتان نیز مطمئن باشید، تجربهای بسیار لذت بخش را پشت سرخواهید گذاشت.
۳. خشکی واژینال
خیلی از خانمها علی رغم اینکه از نظر جنسی کاملا برانگیخته میشوند دچار خشکی واژن هستند. این اتفاقی طبیعی طی مراحل زندگی یک خانم است، مخصوصا در دوران یائسگی یا شیردهی. برای رفع این مشکل میتوانید از روان کننده استفاده کنید که کمکتان میکند خشکی واژینالتان را برطرف کرده و از رابطه جنسیتان لذت ببرید.
۴. اصرار دارید حتما به ارگاسم برسید
گاهی افراد اصرار زیادی دارند که حتما به ارگاسم برسند و این طرز فکر اتفاقا مع عمل میکند، چون استرسی ایجاد میکند که خودش مانع لذت بردن و ارگاسم است. پس همان طور که تا اینجا توجه شدید، دشمن درجه اول لذت جنسی، استرس است. درست است که ارگاسم و اوج لذت جنسی، خوب و راضی کننده است، اما بهتر است آرام باشید و از تمام جنبههای رابطه جنسیتان که به شما حس خوبی میدهند لذت ببرید، تا اینکه فقط به یک پایان هیجان انگیز فکر کنید.
۵. واژینیسموس یا انقباض غیرارادی واژن
واژینیسموس عارضهای است در خانمها که به اتقباض غیرارادی عضلات لگن که اطراف واژن را گرفتهاند گفته میشود. واژن میتواند باریک و تنگ شده و دخول را دردناک کند. علت واژینیسموس میتواند فیزیکی (مثلا اندومتریوز) و یا روانی (مثلا افسردگی و اضطراب) باشد. به هر صورت شما باید برای حل این مسئله به پزشک متخصص ن مراجعه کنید تا او توصیههای لازم و درمان مناسب را به شما ارائه دهد.
ادامه مطلبدر مقدمهٔ این کتاب آمده است: کتاب حاضر صرفاً نقلقولی است از زرتشت تا پیامبر، از سقراط تا آندره ژید، از شریعتی تا آنتونی رابینز به همت انتشارات ثامن به سرپرستی محمود نامنی و سعی شده تا دربارهٔ تمامیت زندگی، از تولد تا مرگ سخنی گفته شود». این کتاب در حوزهٔ روانشناسی عمومی قرار میگیرد و نویسنده با روایت داستان، حکایت و نقل قولهایی به همراه تحلیل آنها، تلاش کرده تا راه خودشناسی را که مسیر راحتی هم نیست، برای کسانی که قصد طی کردن آن را دارند، هموار کند. همانطور که اشاره شد برای نگارش این اثر از منابع ایرانی و خارجی زیادی استفاده شده و همین جامعیت کتاب، مخاطب را از خواندن برخی آثار مشابه در این زمینه بینیاز میکند. کتاب در چهار فصل تألیف شده که در ادامه به شرح هر کدام از فصلها میپردازیم.
فصل اول با عنوان چگونه باید آموخت» شامل بخشها و موضوعاتی از قبیل مادر نیمهگمشده»، خودآگاهی چیست؟» زندگی چیست؟»، مدیریت احساس چیست؟»، چگونه دوست انتخاب کنیم؟»، لبخنددرمانی، غمدرمانی» و… است. در پایان هرکدام از این بخشها، خلاصهای از بحث نیز آورده شده که در واقع تحلیلی است بر آنچه در قالب نقلقولها و حکایتها آماده است.
فصل دوم شامل عبارات تأکیدی است که به گفتهٔ نویسنده از میان بیش از صد کتاب روانشناسی با دقت و وسواس خاصی انتخاب شدهاند.
فصل سوم که پرسشهای بیپاسخ» نام دارد شامل سؤالاتی است که نویسنده در مورد آنها اینگونه توضیح میدهد: این پرسشها به منظور شناخت و تحلیل درون و گشودن گرههای کور روح و روان و هزارتوی افکار و خصایص شما انتخاب شدهاند.»
فصل چهارم را آزمونهای خودشناسی تشکیل میدهند که تحلیل پاسخها را در انتهای هر بخش میتوان مشاهده کرد.
منبع : سایت چطور
درباره این سایت